جشن پیش دبستانی
سلام نفسم غزلم قند عسلم
مامان فدات بشه روز شنبه چهارم مهر جشن ورود به پیش دبستانی بود که به علت کشته شدن صدها زائر خونه ی خدا کنسل شد و به روز ششم مهر موکول شد.
عزیزم دیروز عصر من و بابا تموم خیابونارو واسه اینکه جوراب شلواری رنگ فرم مدرست پیدا کنیم زیرو رو کردیم و بالاخره ی مدل پیدا کردیم و چندتا گل سر همرنگ لباست واست خریدیم. به سفارش شما ی دفتر جلد سفت (استخونی) واست خریدیم و اومدیم .
امروز صبح با فرم مدرسه و گل سرای خیلی قشنگ و خوشحال و خندون راهی مدرسه (مهد و پیش دبستانی دانشمندان کوچک) شدیم.
قربون شکل ماهت برم از زیر قرآن رد شدی و با شادی تموم رفتی تو
قربونت برم الان پیشم نشستی ِِ ولی وقتی تعریف میکنم دلم واست تنگ میشه
فدات بشم رفتی تو و ازم خداحافظی کردی و ی بوس خوشگل واسم پرت کردی و منم اونو بوسیدم و گذاشتم تو جیبم. و برعکس تو هم همینکارو میکتی و اینکارو خیلی دوس داری.
بابا شیفت بود و کلی غصه خورد که نتونست بیاد راهیت کنه
فدات شم ان شاءالله جشن دانشگات نفسم