غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 7 سال و 7 روز سن داره

غزل زندگی

بارون بهاری

1394/2/19 8:22
نویسنده : عاشق غزل
429 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم

سلام نفسم

قربونت برم امروز شنبه است و من از روز سه شنبه واست بگم

سه شنبه ظهر  من و تو و بابا آبگوشتی رو که مامان جون واسمون درست کردن و بردیم بیرون توی فضای سبز خوردیم نمیدونی چقد بهمون خوش گذشت سبزی و نون سنگک تازه با هوای خیلی عالی که دفعه ای ی بار نم نم بارون میومد بابا همش میگفتن لیلا بارون میگیره خیس میشیم بیا بریم ی جای سقف دار ولی مامان قبول نکرد نشسته بودیم نهار میخوردیم که چه بارونی گرفت بابا فرار کردن تو ماشینو هی میگفتن بیاین بریم الان خیس میشیم ولی من وتو کلی جیغ میزدیم و نمیرفتیم و خیلی خوش میگذروندیم خیلی زود هم قطع شد و بابا دوباره برگشتن پیش ما

قربون شکل ماهت برم اینقد بهت خوش گذشت که نگو این بارون مرتب قطع میشد وصل میشد ههههه

و کلی بهمون خوش گذشت

راستی ی کشف مهم غزل اگه گفتی این کلمه ینی چی؟؟ فولابیستا

فدات بشم قربون حرف زدنت برم به فوتبالیستا میگی فولابیستا

مامانت فدات نمیدونم چیو نشون بابا دادی و گفتی نیگا کن بابا مثل فولابیستا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد