غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

غزل زندگی

مامان خیلی گریه کرد

1400/9/21 7:23
نویسنده : عاشق غزل
385 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

ای عزیز تزینم

الان ساعت 7 صبح است و من انقدر گریه کردم که خدا می دونه

همین الانم دارم گریه می کنم، قلبم ی ذره شده

امروز صبح گفتم بذار ی سری به وبلاگت بزنم. همیشه از ترس اینکه نکنه بسته شده باشه شهامت وارد شدنشو نداشتم.

با ترس و لرز شروع به تایپ کردن آدرس کردم که دیدم ای داد بیداد، جز ی پروفایل چیزی نمونده

مامانت فدات

انقدر گریه کردم که خدا میدونه، انقدر با خودم دعوا کردم که خدا می دونه

الهی دورت بگردم عزیز دلم ای نجیبم ای خانومم

تو چه گناهی داری که گیر ی مامان تنبل افتادی

تمام زندگیش فقط عذاب وجدان داشته و هیچ

نمیدونم شاید بعدا از نوشتن این حرفام واست پشیمون بشم یا خجالت بکشم، ولی تو ی مامن تنبل و بی پشتکار داری

خدا رو هزارررررررررررر بار شکر می کنم که وبلاگت بسته نشده بود، شاید این ی تلنگر از طرف خدا بود عزیز دلم

ماجرا از این قرار بود:

وبلاگ تو اول از سایت بلاگفا بود و من اول اون آدرسو زدم که اون سایت کلا بسته شده بوده 😪😪

یعنی به نظرت مامانت از این عذابی که کشید درس گرفته؟

چی بگم

کاش بفهمیم که همه چی تا وقتی که ما بخوایم منتظر ما نمی مونن

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد